جنبش دانشجویی نمی میرد، فقط پوست اندازی می کند

جنبش دانشجویی در عمر 60ساله ی خود،همان اندازه که به دانش پرداخته است به دانشجوو حاشیه هایی که گاهی پررنگتر از متن دانشگاه بوده است نیز پرداخته است. بر محوری کلیدی که ثمره روحیات دوران جوانی از یکسو و از سوی دیگر وابسته نبودن به گروهی سیاسی است، کلیدی است که همه دانشجو را به آن میشناسند. پرهیز از «مصلحت اندیشی» و تلاش برای «آرمان طلبی» تا آخرین حد ممکن. ویژگی ای که حتی باوجود آمد و رفت دانشجویان به دانشگاه، هرگز دچار تغییرنشده و تنها از عده ای به عده دیگر و از گروهی به گروه دیگرو از تشکلی به تشکل دیگر منتقل شده است.


.جنبش دانشجویی، ملی شدن صنعت نفت و آرمان استقلال

 بخشی از بدنه اصلی جنبش ملی شدن صنعت نفت که آیت ا... کاشانی و دکترمصدق بر ضد استعمار پیر انگلیس آنرا رهبری وهدایت کرده و به نفع استقلال کشور به ثمر رساندند، دانشجویانی بودند که در سالهای اولیه تاسیس دانشگاه تهران در آن دانشگاه تحصیل میکردند.همین دانشجویان بودند که کمتر از سه ماه پس از کودتای امریکایی و انگلیسی 28 مرداد علیه جنبش ملی مردم ایران،به حضور ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت امریکاکه برای تبریک پیروزی کودتا به ایران آمده بود، فریاد به اعتراض گشودند و در 16 آذر 1332 حاضر شدند سه شهیدرا به پای آرمان استقالل طلبی فدا کنند.


شهدایی که بعدهاروز شهادتشان نمادی شد برای حرکتهای آرمانطلبانه دانشجویی. چنانکه با افراشته شدن علم مبارزه با ظلم پهلوی در خرداد 42 بلافاصله دانشگاه به سنگری جدی وغیر قابل انکار برای سامان دادن به «مبارزه علیه ظلم حاکم» تبدیل شد. سنگری برای تبیین نظری مبارزه و تلاش برای طراحی مدلهای جایگزین. هر چند شور و اشتیاق رسیدن به مدلی عادلانه و غیر ظالمانه برای حکومت،برخی از دانشجویان آرمانطلب را به دامان جوامع اشتراکی مارکسیسم یا دامان جوامع دموکرات لیبرالیسم کشاند، اما به هر حال، سازماندهی گروههای فکری و نظری و حتی گروههای مسلحانه زیرزمینی، به مبارزه حکومت شاه پرداختند.

استکبار ستیزی و انقلاب دوم دانشجویی و بزرگتر از انقلاب اول به تعبیر امام

پیروزی انقلاب اسلامی ، جریان آرمان طلب را با مسائل جدیدی در عرصه جهانی روبرو کرد. مسائلی که شایدحضرت امام)ره( به شیواترین بیان ریشه آن را استکبارطلبی دانست. استکبارطلبی جهانی که حاضر به پذیرش خیزش مردم ایران نبود. کارشکنی های جهانی آغاز شد واینبار نوبت به تغییر فاز حرکت دانشجویی بود. دانشجویان با کشف کانون فتنه به یاری انقلاب شتافند ولانه جاسوسی امریکا را برای توقف این کارشکنیها تسخیر کردند. تسخیرلانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام در نخستین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، برای سالیان سال اصول حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی را که همان شعار«نه شرقی،نه غربی بود»رقم زد. حضرت امام(ره(به تایید جنبش دانشجویی پرداختند و تعبیر شیطان بزرگرا برای امریکا نهادینه کردند و اینگونه استکبارستیزی جنبش دانشجویی به نماد استکبارستیزی ملت ایران .برهه ای که حتی سیاست داخلی امریکا وانتخابات ریاست جمهوری آن کشور را نیز تحت الشعاع قرارداد و کارتر به علت شکست در مقابل ایران در ماجرای پس گرفتن گروگانها،در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد.


همزمان با ماجرای تسخیر لانه، سامان دهندگان حرکت استکبارستیزانه تسخیر لانه جاسوسی یا به ساماندهی سپاه برای مقابله با حمله نظامی دشمن پرداخته و چون حسین علم الهدی  و محسن وزوایی و در جبهه ها شهید شدند و یا اینکه بلافاصله به درون دانشگاه بازگشتند تا فکری برای انحرافات فکری ریشه گرفته در دانشگاه و متضاد با آرمان انقلاب اسلامی کنند. چاره را خیزشی نظری برای تولیدعلم با مختصات گفتمانی انقلاب اسلامی یافتند و راهکار راِ وحدت حوزه ودانشگاه. دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه جدی تر از گذشته شکل گرفت.بماند که اکنون دانشگاهها به لانه و انبار اسلحه گروههای مسلحانهای نیزتبدیل شده بود که پس از انقلاب اسلامی به مقابله مسلحانه با انقلاب اسلامی و ترویج نگاههای منحرف خود میپرداختند.دانشجویان باز هم انقلابی را سامان دادند، انقلابی که اینبارهدفش دانشگاه بود؛ انقلاب فرهنگی. ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت که اصلاح محتوایی و کیفی مواد درسی دانشگاهها بود. هر چند این انقلاب فرهنگی به دلیل انحراف برخی سامان دهندگانش مانند عبدالکریم سروش و صادق زیباکلام و اختلاف بین طراحان آن به سرانجامی که باید نرسید و از جنبه تولیدی راه چندان متفاوتی را نسبت به گذشته باز نکرد،ولی مانعی جدی برای رشد انحرافات فکری بود که میرفت بخش بزرگی از جامعه را با خود همراه کند.

جنبش دانشجویی دردوره دولت هاشمی و اصلاحات؛ افول و دگردیسی فکری جریان دانشجویی

 با ظهور دولت سازندگی و اوج گرفتن رویکردهای غربگرا در برنامه ریزی کلان، اشرافیگرا در مدیریت و اباحی گرا در حوزه فرهنگ به انتقاد از این شیوه مدیریت و تبیین تغایر آن با آرمان انقلاب پرداخت. انتقاداتی که به زودی و به دلیل سیاست بسته دولت سازندگی در میدان دادن به فعالیتهای دانشجویی، فروکش کرده و به مباحثی محفلی تبدیل شد. سپری شدن دوران استحاله ی فکری برخی سابقون جریانات دانشجویی و تمایل شدید به سکولاریزم وغربگرایی افراطی، نیازمند فرصتی بود که دولت کم حاشیه و غربگرای سازندگی به خوبی آن فضا را برای طالبان براندازی مهیا میکرد. فعالین دانشجویی انقلابی دیروز به اساتید، روزنامه نگاران و سیاستمدارانی ضدانقلاب مبدل شدندکه نه تنها خود به این معنا ایمان پیدا کرده بودند بلکه به سبک و سیاق دیروز در امر ترویج گفتمان انقلاب اسلامی ،امروز کمر همت را بر ترویج اصول و مبانی سکولاریزم درفرهنگ و اقتصاد و سیاست محکم بسته بودند. اصلیترین جریان دانشجویی آن روزها که در دفاتر انجمنهای اسلامی تجمع داشت، به سبب اعتماد به سابقون خود به این سمت کشیده شد و البته طراحی برای حذف مومنین به گفتمان انقلاب اسلامی آغاز شد و در یک برنامه ریزی زمان بندی شده، از سوی دانشجویان دیروز، جریان دانشجویی امروز بایک دگردیسی فکری و نظری، به پیاده نظام طراحیها سیاسی و گروهی آنها مبدل شد.

به کمک همین پیاد نظام، دوم خرداد و بسیاری از حوادث آن رقم خورد، و18تیر 78 نقطه اوج و البته نقطه پایانی بر این حرکت وهمکاری دو طرفه بود. 18 تیر وتلاش برای تبدیل کردن جریان دانشجویی به ابزار و اهرم فشار در دستان یک گروه سیاسی، نقطه پایانی بود بر سوابق انقلابی و آرمانطلبانه یک تشکل دانشجویی. اما همزمان با فرارسیدن تاریخ انقضا آرمان طلبی در این تشکل، بارقه های آرمان طلبی جنبش دانشجویی به شکلی دیگر و در لباس تشکلهایی نو پا جوانه میزد.در همینجا بود که در سال 78 هجده دفتر از تحکیم وحدت جدا شده و اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل را تاسیس و بر آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی پافشاری کردند وتبدیل به منتقد شماره ی یک تحکیم وحدت آنزمان که دچار انحرافات شدید بود،شد.

پوست اندازی جنبش دانشجویی

تلاشهایی که به زودی ثمرداد  وبا محوریت فردی چون علامه مصباح یزدی و با بهره گیری از اساتید مبرزی همچون آیت ا... جوادی آملی ، اعضای خود را به باروری فکری نزدیک کرد.به دلیل استفاده از حضور آیت الله مصباح یزدی دراین دوره به عنوان یکی از معدود علمایی کهً کمر همت را برای مبارزه با انحرافات علنا بسته بود، این دوره زیر ذره بین رسانه های حامی جریان ضدانقلاب قرار گرفت.

جنبش دفاع از استقلال ایران

همزمان با افشای فعالیتهای هسته ای ایران در محافل غربی در سال 82 ، تیم تصمیم سازدر سیاست خارجی وقت جمهوری اسلامی ایران متشکل از وزارت خارجه دولت سید محمد خاتمی و شورای عالی امنیت ملی به دبیری حسن روحانی، چاره را در اعتمادسازی با این کشورها به هر شکل ممکن دیدند تا آنجا که سیاست اعتمادسازی، به زمزمه ای مبنی بر پذیرش و اجرای بی قیدو شرط پروتکل الحاقی در کنار اجرای پیمان ان پی تی توسط دولت ایران منتهی شد. با این تحلیل که امضای پروتکل مذکور به معنای دادن اجازه بدون قید وشرط به بازرسان آژانس ـ کهً از مستخدمین دستگاههای جاسوسی هستند ـ برای غالبا تفتیش هر مکانی در ایران از تأسیسات نظامی گرفته تاساختمان ریاست جمهوری آن هم بدون اعلام قبلی خواهدبود. عده ای به ساماندهی جنبشی دانشجویی پرداختند که کمیته مرکزی این جنبش نام آن را«جنبش دفاع از استقلال ایران»نهادو هدف خود را ممانعت ازامضای پروتکل الحاقی قرار داد و بر این مبنا با حضور پرشمار در مقابل کاخ سعدآباد و در هنگام برگزاری مذاکرات وزرای خارجه سه کشور اروپایی و حسن روحانی، به اعتراض پرداخت، حضوری که بلافاصله مورد توجه جک استراو وزیرخارجه وقت انگلیس قرار گرفته و آن رابه حسن روحانی متذکر شده بود. این جنبش با دعوت ازصاحب نظران هسته ای کشور و متخصصان مسائل بین المللی جزوات متعددی را تولید و به سراسر کشور ارسال کرد وشاید در یکی از بی سابقه ترین اقدامات، توانست، چندین راهپیمایی همزمان در شهرهای عمده کشور را پس از نمازجمعه هر شهر برگزار کند. بماند که ابداع شعار «انرژی هسته ای حق مسلم ماست»و شعارهایی از این دست وهمه گیر شدن آن نیز از دیگر ثمرات این حرکت بود.

جدی شدن فعالیت جریانی نوظهور و دانشجویی بارویکردهایی آرمانطلبانه که با جدیت هرچه تمام ترو بدون توجه به مصلحت اندیشان دولتمدار، به مطالبه آرمان خود می پرداخت، دانشجویان تازه به میدان آرمانطلبی رسیده را با چالشی جدید مواجه کرد که آیا مطالبه «آرمانها» از دولتمردان به«مصلحت»نظام است؟ و مگرنه این است که حسن روحانی در کناری دبیری شورا،نمایندگی رهبر انقلاب در شورای عالی امنیت ملی را نیزبر عهده دارد و مگر نه اینکه تصمیمات کلان در جمهوری اسلامی در سطوح بالای نظام گرفته میشود؟ این سؤال به چالش جدی بدنه دانشجویی آرمان طلب و مدافع مصالح انقلاب اسلامی  تبدیل شد موضوع این چالش و پرسش به دیداررهبرانقلاب با دانشجویان در ماه مبارک رمضان سال تحصیلی 82 کشیده شد ، آیا دانشجو باید ملزم به مصالح باشد و یااینکه آرمانطلبی کند و در تعارض این دو، وظیفه دانشجوو جریان دانشجویی چیست؟ پاسخ حکیمانه رهبر انقلاب، نقطه عطفی در این جریان نوپای دانشجویی و حتی جریان اجتماعی نیروهای انقلابی در آن سالها بود.ایشان وظیفه دانشجو را آرمانطلبی و وظیفه مسئولین رامصلحت سنجی عنوان کردند و دانشجویان را در شیوه ای که در پیش گرفته و مشغول تجربه کردن آن بودند مطمئنترساختند. جنبش دفاع از استقلال ایران با پیام غیر مستقیم رهبر انقلاب به«جوانان مومن»مبنی بر اشراف ایشان برموضوع و اطمینان خاطر نسبت به تصمیمگیری ها پایان یافت اما آغازی شد برای تشکل و سازمان یافتن نیروهای پراکنده ای که در سالهای غربت گفتمان انقلاب اسلامی دردوره حاکمیت دوم خرداد در گوشه و کنار دانشگاهها شکل گرفته بودند آن هم با رویکردی آرمان طلبانه و به دور ازهرگونه مصلحت اندیشی. هر چند که رهبرانقلاب اسلامی سالها بعد و در جمع دانشجویان یزدی، ازروند عقب نشینی مسئولین هسته ای در آن سالها سخن گفتند و از هشداری که به مسئولین وقت برای توقف عقب نشینی ها داده بودند و سپس از ورود خود به این ماجرا وتوقف عقب نشینی ها.

جنبش دانشجویی نوظهور ، در اندیشه و نظرمسلح به مبانی تفکر دینی بوده، نگاهی منتقدانه به مبانی نظری تمدن غرب داشت، در عرصه خارجی استقلال طلب و استکبار ستیز و در عرصه سیاست، دشمن شناس، نفاق ستیز، عدالت خواه، ظلم ستیز، فساد ستیز و در یک کلمه در هر زمینه آرمان طلب بود. این جریان بالنده به  پیگیری انقلاب ناتمام فرهنگی سالیان آغازین انقلاب اسلامی،علم جدیدی را تحت عنوان«انقلاب فرهنگی دوم»بالا برد. نه به سیاق انقلاب فرهنگی اول که چهره هایی همچون عبدالکریم سروش متولیان اصلی آن به شمار میرفتند، به دنبال تعطیلی دانشگاه بود و نه به دنبال تسویه اساتید غربگرا. آرمان آن،بازنگری جدی در مفاهیم ارائه شده در دانشگاه و همسانسازی آنها با مبانی گفتمان انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب بود. هدفی که در بسیاری از متون و محتوای ارائه شده،محقق که نمیشد هیج به نتیجه ای کاملا متضاد هم میرسید.جنبش دانشجویی در ایام فتنه اما از همیشه منسجمتربه مقابله با جریانی رفت که روزی علم جنبش دانشجویی را بر دوش حمل میکردند و امروز به دنبال استفاده ازپیاده نظامی دانشجویی برای لشکرکشیهای سیاسی ـخیابانی خویش بود. حضور بی سابقه و تاریخی در مراسم روز دانشجوی سال 88 و اعتراض به هتک حرمت تصویرحضرت امام(ره) سرآغاز قیام نهم دی مردم در خیابانهای ایران و علیه فتنه گران بود.

امروز نیز آرمانهای خود را از سطح کشور بسیار فراتر برده وبه پیروی از رهبر و راهبر خود حضرت ایت الله خامنه ای سخن از نظم نوین جهانی بر مبنای اسلام و ایجاد تمدن اسلامی می زند.جنبش دانشجویی درون کشور ما امروز باید با تمامی جوانان کشورهای منطقه و مسلمان پیوند برقرار نموده و در جهت رفع ظلم و استبداد و استعمار تلاشی مالک اشتر گونه انجام دهند.امروز چنان گذشته آرمانهایمان را باافتخار بر سر دست می گیریم و فریادمرگ بر آمریکای خود را چنان پتکی بر سر شیطان بزرگ و عمالش در دنیا و منطقه و منافقین درون ایران می کوبیم.  آری! جنبش دانشجویی نمرده ونمی میرد. جنبش دانشجویی فقط پوست می اندازد و باز هم آرمان طلبی می کند.